لحظه های کاغذی:اثر مرحوم قیصر امین پور
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانی،زندگی های اداری آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته خسته از درهای بسته، خسته از […]
عر مرگ من را / احمد شاملو
اینک موج سنگین گذرزمان است که در من می گذرد اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من می گذرد اینک موج سنگین زمان است که چو نان دریائی از پولاد و سنگ در من می گذرد *************** در گذر گاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه […]
فروغ فرخزاد /عصيان خدا
گر خدا بودم ملائک را شبي فرياد ميکردم سکه خورشيد را در کوره ظلمت رها سازند خادمان باغ دنيا را ز روي خشم ميگفتم برگ زرد ماه را از شاخه ها جدا سازند نيمه شب در پرده هاي بارگاه کبرياي خويش پنجهء خشم خروشانم را زير و رو ميريخت دستهاي خته ام بعد از […]
شعر نوروز در زمستان/ احمد شاملو
سالی نوروز بیچلچله بیبنفشه میآید، جنبش ِ سرد ِ برگ ِ نارنج بر آب بی گردش ِ مُرغانهی رنگین بر آینه سالی نوروز بیگندم ِ سبز و سفره میآید، بیپیغام ِ خموش ِ ماهی از تُنگ ِ بلور بیرقص ِ عفیف ِ شعله در مردنگی. سالی نوروز همراه به درکوبی مردانی سنگینی بار ِ سالهاشان […]
شعر دوکاج (محمدجوادمحبت)
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست می دیدند یکی از روز های سرد پاییزی زیر رگبار و تازیانه باد یکی از کاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد گفت ای آشنا ببخش مرا خوب درحال من تامل […]
شعر امام زمان
«شعر امام زمان» اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي اي آنکه در حجابت درياي نور داري من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟ برعکس چشمهايم چشمي صبور داري از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما کوک است ساز […]
شعر بهار
سعدي – غزليات برآمد باد صبح و بوي نوروز به کام دوستان و بخت پيروز مبارک بادت اين سال و همه سال همايون بادت اين روز و همه روز چو آتش در درخت افکند گلنار دگر منقل منه آتش ميفروز چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست حسدگو دشمنان را ديده بردوز بهاري […]
فروغ فرخزاد- شعر تولدي ديگر
همهء هستي من آيهء تاريکيست که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاهان شکفتن ها و رستن هاي ابدي آه کشيدم ، آه من در اين آيه ترا به درخت و آب و آتش پيوند زدم زندگي شايد يک خيابان درازست که هر روز زني با زنبيلي از آن ميگذرد زندگي شايد ريسمانيست که مردي […]
مولانا – سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش مستانه شد حديثش پيچيده شد زبانش گه می فتد از اين سو گه می فتد از آن سو آن کس که مست گردد خود اين بود نشانش چشمش بلای مستان ما را از او مترسان من مستم و نترسم از چوب شحنگانش ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه […]
فریدون مشیری ـ کوچه
بی تو، مهتابشبی، باز از آن كوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه كه بودم. در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم […]